امیر آبتین

فلسفه ی ناب . فلسفه ی پیشتاز و نوین

امیر آبتین

فلسفه ی ناب . فلسفه ی پیشتاز و نوین

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رابطه جنسی لاکان» ثبت شده است

رابطه ی جنسی وجود ندارد - لکان

این جمله ی لکان چندین بعد دارد و از چند منظر قابل برسی است. آنچه مقصود لکان است این نیست که چیزی به اسم سکس رخ نمیدهد بلکه سکس به مثابه ارتباط  جنسی به شکل مرد و زن وجود ندارد.

این مسئله از منظر ابژه ی خیالی، زبانمندی و تمنامندی، تفاوت جنسی و آشکارگری هستی قابل برسی است که ترتیب مشخصی ندارند و همه ی این دلایل مانع رابطه ی جنسی میشود.

همانطور که می‌دانیم یکی از سه ساحت یا نظم ناخودآگاه (که درستش ذهن ناآگاه است) ساحت خیالی یا آیینه ای است که در این ساحت که یکی از فرایند های شکل گیری ذهن ناآگاه است؛ کودک وقتی خود را در آیینه می‌بیند دچار توهی از خود میشود. (البته توضیح ساحت ناخودآگاه مفصل تر است اما اینجا مختصر توضیح میدهم) کودک در مقام سوژه یا شناسا خودش را در آیینه میبیند و خود را بصورت یک شخص مستقل می‌بیند، خود را بشکل منظم و مشخص میبیند و چون خود را از چشم دیگری میبیند از خویش شخصیتی آرمانی میسازد و تمام حفره های وجودیش را با آن شخصیت آرمانی پر می‌کند. پس فرد ذهن ناآگاهش شکل می‌گیرد به این شکل که به جای مواجه با خود نفسانی، فقط در مقام شناسا خود را به شکلی آرمانی می‌سازد و دچار شخصیت نارسیستی یا خودشیفتگی میشود. در عین حال او دیگران را هم به همین صورت یعنی فردی مستقل میبیند درحالیکه لکان چنین رویکردی را در مواجهه با خود رد می‌کند و می‌گوید انسان موجودی مستقل، مشخص و منظم نیست و وقتی به اجبار به خود نظم میدهد دچار از خود بیگانگی میشود چون نمی‌تواند با خود ارتباط برقرار کند.

پس در رابطه ی جنسی هم فرد بخاطر خودشیفتگی و نگاه سوبژکتیویته که همیشه خود را شناسا و دیگران را ابژه میبیند، ضمن اینکه فرد در پی ابژه ی مطلوب هم هست در سکس طرف مقابل را همچون یک ابژه یا یک چیز میبیند که از طریق آن میخواهد لذت ببرد، یعنی بدن او واسطه ی لذت یا خودارضایی اوست؛ از این منظر سکس بین دو انسان رخ نمی‌دهد بلکه بین انسان و ابژه است.

برای ادامه ی و رسیدن به دیگر اجزا باید ابتدا ساحت دوم ناخودآگاه با همان "نظم نمادین" را شرح دهم. 

بعد از نظم خیالی (پیشازبانی) انسان وارد مرحله ی زبانی میشود. در این مرحله زبان که یک ساختار مشخص و از پیش تعیین شده است ناخودآگاه فرد را تشکلیل میدهد به اینصورت که زبان ساختاری دلالتی دارد یعنی آن چیز یک "مدلول" است و کلمه "دال" است. زبان انبوهی از نمادها است که واژه ها آنرا حمل میکنند. در این دوره فرد مجبور است از زبان تبعیت کند تا خود را بنمایاند، زبانی که در واقع توسط اجتماع شکل گرفته و یکسری قوانین و هنجارها دارد و فرد نباید از آن تخطی کند ضمن اینکه زبان قادر نیست خیلی از درونیات فرد را بازگو کند که لکان این را همان امر واقع نام نهاده است. امر واقع در حقیقت آن چیزیست که به زبان در نمیآید و خارج از چارچوب زبان است، امر واقع دست نیافتنی و نافهمیدنی است اما وجود دارد و در تجربه ی فرد موثر است. تاثیر دیگر زبانمندی نظام دلالتی آن است یعنی سبب میشود فرد جهان را به شکل دال و مدلول ببیند یعنی حتما باید چیزی بر چیز دیگری دلالت داشته باشد (البته نظم نمادین توضیح مفصل تری دارد) 

 - در مقوله ی تفاوت جنسی لکان بخاطر همین نظام دلالتی، فرد سکسوالیته را دال می‌داند. در اینجا آلت مرد امر نمادین است و دال محسوب میشود اما زن چنین نیست و آلت ندارد پس وارد یک ساختار دلالتی شده که خودش هیچ دالی ندارد پس سکس رخ نمیدهد. 

 - دلیل دیگر؛ لکان زن و مرد را بر اساس نظریه lamella چنین میداند که قبل از اینکه دارای جنسیت شوند و انسان هستند اما پس از آن دارای جنسیت میشوند و دیگر انسان نیستند بلکه نماد هستند. در این میان بخصوص از جانب زن، او فاقد زنانگی میشود بلکه در هنگام سکس یک مادر است یا می‌تواند نمادهای دیگری باشد اما از زنانگی خارج شده است و دیگر زن نیست. 

 - لکان در سمینار هفتم خود در باب اختگی چنین می‌گوید که کودک در ساحت خیالی خود را منصوب به مادر میداند و مادر حکم آیینه را دارد و خود را با مادر پیوند زده و با وجود او خود را تعریف می‌کند اما مادر فاقد آلت است و وقتی وارد دوره ی نمادین زبانی شد و از مادر جدا شد دچار دوگانگی میشود چون مادر آلت ندارد و در این میان فرد دچار فقدان میشود و از سوی دیگر خود را به سمت پدر متمایل میداند. این فقدان، اینکه فرد در ناخودآگاه خیالیش آلت نداشته اما پس از آن دارای آلت شده سبب میشود هم زن و هم مرد فاقد جنسیت باشند. پس همین فقدان در سکس عامل دیگریست تا آنچه رخ میدهد سکس نباشد چون ارضای کامل لذت (ژوئیسانس) را ناممکن میکند. در اینجاست که موضوع میل شکل میگیرد. 

 این فقدان یا کمبود عاملی‌ست که در کل ذهن فرد یک فقدان میسازد و در مورد میل انسان به دیگری، او در پی میل به میل دیگری است اما از آنجا که حتی نمیتواند بفهمد میل دیگری چیست همیشه ناکام می‌ماند. این فقدان در ارضا که عامل میل هست سبب میشود سکسوالیته امری روانی شود و فرد بجای ارتباط جسمی با طرف مقابل در پی میل اوست. این پروسه کل سکس را روانی می‌کند. باید اضافه کنم میل چون به میل دیگری است و ناکام می‌ماند (از من چه میخواهی؟) فرد در حالت تمنامندی فرو میرود و مجبور است در مقام برده در برابر ارباب در بیاید و در عین حال بخاطر همین روانی بود سکس، ارضا بیش از پیش ناممکن تر میگردد. 

 - در ساحت امر واقع، همانطور که گفته شد امر واقع چیزیست که به زبان در نمی‌آید و قابل بیان نیست. در این میان ایگو شکل می‌گیرد اما ایگوی لکان با فروید تفاوت دارد. لکان میگوید ایگو یک توهم و خیال است و از این‌رو بوجود می‌آید چون فرد خود را در امر نمادین تکه تکه و غیر خودی می‌داند در حالیکه از این غریبگی رنج میبرد ایگویی خیالی میسازد و تصور می‌کند آن ساحت درونی که به کلام هم در نمی‌آید خود واقعی اوست. در سکس هم این ایگو همواره در تلاش است تا مطلوب گمشده ای را بیابد اما از آنجا که یافتنی نیست چیز را ابژه و معنا دار می‌کند و در سکس فانتزی می‌سازد. بنابراین سکس هرگز با بدن فرد مقابل انجام نمیشود و این فانتزی است که جای بدن او را میگیرد. 

 

لکان می‌گوید به همین علت عشق چیزیست که فقدان سکس را جبران می‌کند. 

اما نه ان عشق مرسوم بلکه عشقی بعد از شکست رابطه ی جنسی به دور از داستان‌های افسانه ای، عشقی شکیبا و مستمر.

نویسنده: امیر آبتین

واژگان لکان - پیر کلرو

آشنایی مقدماتی اصطلاحات روانکاوی لکان - دیلن انوز

لکان به روایت ژیژک

تفاوت های جنسی لکان - شان هومر

دانشنامه استنفورد لکان - هیمن برین

Love and lacan - ژان پل لیکور

Transference - alian miller

Lacan on love - bruse 

 جدید...
  • امیر آبتین